به وقت گل شدم از توبه‌ی شراب خجل ۳۰۵

رواق / Ravaq - Een podcast door فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۵مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلنبه وقت (عهد) گل/ شدم از تو/به‌ی شرا/ب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل صلاح ما همه دام ره است و من زين (بخت) بحث نيم ز شاهد و ساقی به هيچ باب خجل بود که يار نرنجد ز ما (نپرسد گنه) به خلق کريم که از سوال ملوليم و از جواب خجل ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم شديم در نظر (شب‌روان) رهروان خواب خجل رواست نرگس مست ار فکند سر در پيش که شد ز شيوه‌ی آن چشم پرعتاب خجل تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا(تو خوبرویی‌تری زآفتاب و شکر خدای) که نيستم ز تو در روی آفتاب خجل حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجلSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations