شممت روح وداد و شمت و برق وصال ۳۰۳

رواق / Ravaq - Een podcast door فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۳۰۳مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن شَمَمتُ روحَ وِدادٍ و شِمتُ برقَ وصال بيا که بوی تو را ميرم ای نسيم شمال اَحادياً بجِمال الحبيب قِف و انزل که نيست صبر جميلم ز اشتياق جمال حکايت (شکایت) شب هجران (فروگذار ای دل) فروگذاشته به به شکر آن که برافکند پرده روز وصال بيا که پرده‌ی گلريز هفت (کاری) خانه چشم کشيده‌ايم به تحرير کارگاه خيال چو يار بر سر صلح است و عذر (می‌خواهد) می‌طلبد توان گذشت ز جور رقيب در همه حال بجز خيال دهان تو نيست در دل تنگ که کس مباد چو من در پی خيال محال قتيل عشق تو شد حافظ غريب ولی به خاک ما گذری کن که خون مات حلالSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations