قسمت 41 - دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
Hafez Artistry - هنر حافظ - Een podcast door Hossein Sadeghifard - حسین صادقی فرد
Categorieën:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند بیخود از شعشعهٔ پرتوِ ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی آن شب قدر که این تازه براتم دادند بعد از این رویِ من و آینهٔ وصف جمال که در آن جا خبر از جلوهٔ ذاتم دادند من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند هاتف آن روز به من مژدهٔ این دولت داد که بِدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند اینهمه شهد و شکر کز سخنم میریزد اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایّام نجاتم دادند آواز: محمد اصفهانی دکلمۀ ابتدایی: هوشنگ ابتهاج تار شور و ابوعطا زمینۀ این قسمت: محمدرضا لطفی، امیر احدی حمایت مالی از هنر حافظ لینک حمایت برای خارج از ایران توییتر هنر حافظ اینستاگرام هنر حافظ